حسین جان

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر آئینی» ثبت شده است

.

مست کردم که دم از حیدر کرار زنم

مست کردم که کمی نام علی جار زنم


110 بارعلی گفته ام وغوغاکرد

تسبیح ١٠٠ عددی ١٠ عددی کم آورد


گفتم ازچشم بگویم پی ابرو رفتم

رو نمایان شده و باز من از رو رفتم


نه فقط اینکه یدالله است و عین الله است

المثنی تمام صفت الله است


...

  • غلام حسین

.

چه نمازی بشود جنت اعلی وقتی ؛
تو موذن شوی و شیخ جماعت، پدرت ....


#حسین_جان

علی بن الحسین علیما السلام

  • غلام حسین

.

بهر درمان از چه رو سوی طبیبان میروی ؟!
خرده نان سفره زینب (س) کفایت می کند ..


#عقیله سلام الله علیها

  • غلام حسین

.

هیچ می دانی چرا گه گاه طوفان می شود .. ؟!
صحنه ی جنگیدن عباس! اکران می شود ....



#قمر_منیر_بنی_هاشم ...

#شعر_ناب_ناب ..

  • غلام حسین

.

دستور شرع گفته حلال است یک نظر ،
من بعد از آن نظر به تو پلکی نمی زنم ....


#حسین_جان

  • غلام حسین

در شهر تو هر چیز دهد مزه ی باده !
انگور، رطب، یا که همین چایی ساده .. !


#حسین_جان

  • غلام حسین

.

نزد طبیب رفتم و او گفت یک کلام ؛
چایی روضه های تو اعجاز می کند ...


#حسین_جان ..


  • غلام حسین

.

اصلا حسین هم به گمانم دلش رضاست
پیش تو جای "یاء" ، و "نون" اش عوض شود ..

#حسن _جان
  • غلام حسین

.

ذوالفقارت با چنان سرعت به هرکس خورده است
مدتی مبهوت مانده تا بفهمد مرده است ...


#بابا_جانم

#امیرالمومنین #حیدر_کرار #اسدالله

  • غلام حسین

از لب سرخ تو حرفی نزنم، می ترسم ؛

زعفران باد کند دست خراسانی ها ...


#رضا_جان



  • غلام حسین