حسین جان

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر آیینی» ثبت شده است

.

آبرویم پیش مردم از غلامی شماست ؛
مور اینجا رتبه اش تا به سلیمان میرسد ...


#حسین_جان

  • غلام حسین

.

در ولاالضــــالین حمدم خدشه ای وارد نبود ؛

وایِ من، محتاج یک رکعت شمـارم کرده ای ...


#حسین_جان

مهدی ذوالفقار

  • غلام حسین

.

حالا که میروی سفری پر خطر حسین ؛
پس لااقل سه ساله ی خود را مبر حسین ...

پاشیدم آب پشت سر محمل رباب،
با ظرف اشک دیده ی خونین جگر، حسین!

#حسین_جان


  • غلام حسین

.

رخسار تو را مهر جهان تاب ندارد ..

با تو، شب ما حاجت مهتاب ندارد .. !

#عمو_عباس
  • غلام حسین

.

از امشبی به بعد به عشق محرمت
چله گرفتته ام که کنه کم کنم، حسین ....

#حسین_جان
چهل روز تا محرم
  • غلام حسین

.

خیر العمل این است که ارباب تو باشی ...
ما هم یکی از مزد بگیران تو باشیم ..

#حسین_جان
  • غلام حسین

.

زارم ز دوری حرم جنت الحسین ؛

شکر خدا نوای دلم یا رضا شده ....


#رضا_جان 

#حسین_جان

+ سید حسین حسینی راد

  • غلام حسین

.

مارا هنری نیست بجز نوکری تو

تا بوده همین بوده و ، تا هست همین است ...


#حسین_جان

  • غلام حسین

.

بالای دفتر مشقم نوشته ام
نابرده رنج، گنج به من داد فاطمه ...


#حسین_جان

  • غلام حسین

.

هرچه دارم همــــــــه ازعطــــر لب مــــــــــــادرم است
عوض قصه به بالیــــــــن ســــــرم گفت :
ح س ی ن


#حسین_جان

  • غلام حسین