حسین جان

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر آیینی» ثبت شده است

.

هیچ می دانی چرا گه گاه طوفان می شود .. ؟!
صحنه ی جنگیدن عباس! اکران می شود ....



#قمر_منیر_بنی_هاشم ...

#شعر_ناب_ناب ..

  • غلام حسین

.

دستور شرع گفته حلال است یک نظر ،
من بعد از آن نظر به تو پلکی نمی زنم ....


#حسین_جان

  • غلام حسین

در شهر تو هر چیز دهد مزه ی باده !
انگور، رطب، یا که همین چایی ساده .. !


#حسین_جان

  • غلام حسین

.

نزد طبیب رفتم و او گفت یک کلام ؛
چایی روضه های تو اعجاز می کند ...


#حسین_جان ..


  • غلام حسین

.

اصلا حسین هم به گمانم دلش رضاست
پیش تو جای "یاء" ، و "نون" اش عوض شود ..

#حسن _جان
  • غلام حسین

.

ذوالفقارت با چنان سرعت به هرکس خورده است
مدتی مبهوت مانده تا بفهمد مرده است ...


#بابا_جانم

#امیرالمومنین #حیدر_کرار #اسدالله

  • غلام حسین

از لب سرخ تو حرفی نزنم، می ترسم ؛

زعفران باد کند دست خراسانی ها ...


#رضا_جان



  • غلام حسین

.

همه را وعده به دیدار قیامت دادند ..
آنکه مجنون تو شد تا به قیامت چه کند ... ؟

#حسین_جان


  • غلام حسین